مهماني
سه شنبه بعد از مدتها رفتن به خونه ي مامان باباي عزيزم خيلي دلم تنگ شده بود خيييلي... دو هفته محمد مهدي امتحان داشت بعد كه امتحاناش تموم شد مريضيا شروع شد... يه ماهي بود كه از صبح نرفتم بودم خونه ي مامانم اينا و تمام ديدارامون به مهمونياي كوتاه يه ساعته و تند تندي خلاصه ميشد ديگه اشكم در ميومد به اين موضوع فكر ميكردم كه چند وقته درست و حسابي خونواده ام و خواهرام رو نديدم سه شنبه هم كه رفتم كلي خريد و كار داشتم ماشالله دختر خانوم قد كشيده و لباساش براش كوتاه شده صبح خودم رفتم خريد و شب با شوهر جان رفتيم خريد فاطمه يكتا هم خونه مامان اينا با طاها كلي بازي كرد چهارشنبه صبح تميز كار اومد خونمون و خد...
نویسنده :
مائده
2:59