فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

نعمت سلامتي

1394/11/6 2:02
نویسنده : مائده
145 بازدید
اشتراک گذاری

سلامتي نعمتيهكه تا وقتي از دستش ندادي قدرش رو نميدوني...

روزاي سخت مريضي فاطمه يكتا افتاده تو سرازيري و وروجك خونه دوباره سر حال شده و سر و صداش و شيطنتاش دوباره فضاي خونه رو پر كرده

گرچه كه هنوز سرفه هاي بدي ميكنه

انشالله كه اونا هم زودتر خوب ميشن

خدارو شكر

امشب ياد يه خاطره افتادم

يه خاطره ي خييييلي قديمي از يه داستان عاشقانه

يه عاشقانه ي قشنگ

پيش دانشگاهي بودم

خونه ي عمم اينا بوديم

و تمام بحث خونواده عاشق شدن پسر عمم بود....

برا من تو اون سن و سال خيلي هيجان انگيز بود

خييييلي...

ظهر بود و همه در خواب بعد از ظهر به سر ميبردن

من كنكوري بودم و توي تاريكي اتاق كوچيك خونه پشت در يه گوشه كز كرده بودم و داشتم مثلا حسابان ميخوندم

كه صداي آهنگ عاشقانه ي پسر عمم رو از تو حال شنيدم

اون بنده خدا فكر ميكرد همه خوابن

نميدونست يه فضول نشسته پشت در و داره حال و هواي عاشقانه ي اون رو ميپاد....

اهنگ رو خوب يادمه:(كاش حسابان رو انقدر خوب يادم بود)

ثانيه نهم كه رفت

مونده فقط يه ثانيه

سرت سلامت نازنين 

از من يه لحظه باااااقيه...

اون موقع خيلي به نظرم قشنگ اومد كه بعد از شايد هشت سال هنوز تو خاطرم مونده....

و خب عشق پسر عمم هم خيلي  پاك و قشنگ بود...

و امشب ياد اون روزا افتادم...

پسر عمم خدارو شكر همون موقع ها با عشقش ازدواج كرد و الان سال هاست كه به خوبي و خوشي دارن با هم زندگي ميكنن و يه بچه هم دارن....

بگذريم

اين روزا علاوه بر كاراي مدرسه واسه خودم كاراي هنري هم ميكنم

با اينكه وقتم خيلي كمه ولي واقعا كار هنري بهادم روح تازه ميبخشه

يه كيف نمدي واسه فاطمه يكتا دوختم و روش رو هم با نمد تيكه دوزي كردم

بچم انقدر خوشحال شد و دوسش داشت كه ميگفت ميشينم كنارش با هم ميخنديم ازمون عكس بگير

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)