سفر قم،جمكران
پنج شنبه شب به مناسب اداي قضاي شب يلدا در خانه ي مادر بزرگ با داييا و.. . دور هم جمع شديم و خيلي خوش گذشت.... خيلي زياد الته من يه سردرد خيلي بد داشتم و علت سردردم هم اين بود كه تمام روز داشتم با شوهر جان ساندويچ نون و پنير و خيار درست ميكردم براي نذرم... جمعه صبح با شوهر جان ادامه ي ساندويچ ها رو درست كرديم و ساعت ٢ بعد از ظهر فاطمه يكتا رو گذاشتيم خونه ي مامان اينا و راهي سفر قم ، جمكران شديم... خيلي خيلي بهمون چسبيد واقعا خدا مامان بابام رو حفظ كنه كه نقلي رو بهتر از من نگه داري ميكنن سفر دو نفره و بدون بچه بعد از مدتها عالي بود با اينكه بيشتر تو راه بوديم و زيارتمون خيلي كوتاه بود بازم خوب بود. رفتيم توي حيا...
نویسنده :
مائده
2:35