اولین کار اداری نقلی...
امروز صبح زووود با هزار زور و زحمت و غر و لند و نق و نوق و اخم و ... از خواب بیدار شدم(شوهر جان بیدارم کرد و تمام مدت فقط لبخند میزد) خییلی خوابالو شدم یاد باد آن روزگاران که هشت صبح کلاس داشتم ....... عجب فعال بودماااااااا... میخواستیم برای کارای گذرنامه بریم پلیس + 10 اول رفتیم پلیس+10 پیش خونمون گفتن دو روزه که برقمون قطعه و بیکار نشسته بودن...... بعد رفتیم پلیس+10 پیش دانشگاه 21 نفر جلمون بودن وگفتن که چند ساعتی طول میکشه وشوهر جان هم یک جلسه ی مهم داشت و وقت نداشت.... بعد راه افتادیم تو شهر و بالاخره یه جا پیدا کردیم شوهر جان با هول واسترس از این ور میدوید اونور و کارارو میکرد منم خوشحال رو ...