فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

اولین بازی!!!!

1392/11/24 0:24
نویسنده : مائده
299 بازدید
اشتراک گذاری

امروز با نقلی و باباش رفتم حوزه دانشجوییمون.

(من وهمسر جان ٤شنبه و ٥شنبه حوزه ی دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف  میریم که نقلی رو هم اجازه میدن که ببریمش)

خییییییییییییییییییییییییییییییلی خوش گذشت و البته همیشه خوش میگذره چون پر از چیزای خوبه......

جمع بچه های دانشگاه

درسای جدید(به خصوص واسه ماهایی که رشتمون هییییییییچ ربطی به این چیزا نداره)

.

.

خدایا شکرت

سر کلاس آقای دوانی بودیم.

تاریخ اسلام رو مثل یه فیلم با حال انقدر جذاب درس میده که یه وقتایی به خودم میام و میبینم که کلاس تموم شده و من یکریز تو صورت استاد زل زدمهیپنوتیزم

دقیقا همین شکلی 

یه وقتایی میگم کاش یه کیسه تخمه هم بردارم ببرم سر کلاس

یهانقدر هیجانی میشم که دلم میخوام تخمه بشکونم.

البته امروز راجع به سقیفه بود و من کلی سر کلاس گریه کردم.گریهناراحت

فاطمه یکتا ساعت اول همکاری کرد وخوابید

ولی ساعت دوم یه کار بامزه کرد که تا حالا نکرده بود
با محمد صادق پسر سونیا که ٨.٥ ماهشه حرف زد و بازی کرد

خییییییلی بامزه بود

من و سونیا چشمامون گرد شده بود.

محمد صادق جلوی صورتش عروسک تکون میداد و فاطمه یکتا میخندید.

بهش عروسک میداد.

یه چیزایی هم میگفتن و بعدش میخندیدن که ما مفهومشون رو نمی فهمیدیم.

آخر کلاس هم خوابش می اومد وگریه کرد که مجبور شدم برم بیرون و نیم ساعت آخرش از دستم رفت.

عصبانی

محمد امین هم رفته بود اون جلو نشسته بود و بی خبر از اینکه من اون پشت کلاس چه کشتی دارم با فاطمه یکتا میگیرم  گوش میدادو کیف میکرد.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

پریسا نجفی
24 بهمن 92 8:55
سلام دوست عزیزم خوبی ؟ ازسایتت خیلی خوشم اومد به منم سربزن اومدم برای دوستای خوبم که مادری نمونه هستند وبلاگی زنانه درست کردم که باب کارشونه اگر دوست داشتی ما را هم قابل بدون . راستی منو توی سایت قشنگت لینک کن و بهم خبر بده تا منم تو را توی سایتم قرار بدم ببخش و ممنون
خاله مریم
24 بهمن 92 17:26
خوش بحالت که رفتی
مائده
پاسخ
مریم خیییلی جات خالی بود.میدونم راهت خیییییلی دوره و با بچه ی کوچیک برات سخته ولیسعی کن بیایی. دلمون تنگ شده برات. بچه ی خانم قمی هم دیدم. عین یه عروسک ناز و خوشگل و خواستنی ماشالا
خاله ستاره
26 بهمن 92 10:05
من اینقدر دلم برای حوزه تنگ شده که نگو، هفته دیگه بیاید با هم بریم
مائده
پاسخ
آره حتمامن که همش منتظر بودم کلاسا شروع بشن بیام ببینمتون.