فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

من عزیز!!!

1392/11/7 1:14
نویسنده : مائده
200 بازدید
اشتراک گذاری

امروز یه کار خوب کردم که خودم خیلی راضیم .

۸۴ تا عکس از فاطمه یکتا چاپ کردم و گذاشتم تو آلبومش.

خیلی کیف داد.

خونه ی مامانینا بودم ومعصومه خواهر هم از سر کار  اومد و مثل همیشه کوله باری از مطالب جدید و آموزنده داشت.

میگما من ومعصومه خواهریم ولی چرا اینقدررررر متفاوت!!!!!

خدا سر معصومه خیلی وقت گذاشته.

مرتبا به دنبال یادگیری مطالب جدیده

از در جا زدن متنفره

سحر خیزه

به فکر سلامتیشه

به دنبال بهبود زندگیش در هر دو دنیاس

و.....

و خلاصه خیییییییلی باحاله

مثل این فرشته ههفرشته

و اما بشنوید از من......

همش به خودم خوش میگذرونم

اصلا حاضر نیستم خبر ها و فیلم ها وشعرای غم انگیز گوش بدم و ببینم که یه وقت خدایی

نکرده خاطر مبارکم مکدر نشه.

صبحا و ظهرا و... به جسم وجان مبارک استراحت میدم (منظورم خواب نازه البته اگه دختر جان بگذارند)که یه وقت مبادا خدایی نکرده گوش شیطون کر و... خسته بشم.

همش به خودم میرسم و با بی خیالی کامل نسبت به اضافه وزنم هر چیییییییی دلم میخواد میخورم.

با کمال اعتماد به نفس احساس خوش تیپی میکنم!!!!!!

خیلی هم به دنبال کشف مطالب جدید نیستم

شاید به خاطر اینه که میترسم به مغز جان نازنینم فشار بیاد.

تمااااام کارهای سنگین (خرید خونه جارو برقی شستن سرویس بهداشتی و...)هم به عهده ی

شوهر جان هستش چونکه من برگ گلم و بسیار ظریف و حساس..... و خداییی نکرده پژمرده

میشمماچ(برای خودمه)

خلاصه تمام تلاشم رو برای افزایش مطلوبیتم از زندگی میکنم و در کل از خودم راضیم....

امروز خواهر جان  مطالب جالبی  راجع به شخصیت مختلف آدما کفت و خییییییلیییییی جالب که دقیقا

یکی از تیپای شخصیتی کشف شده در دنیا به طرز کااااملا دقیقی با من مطابقت داشت

اصلا از روی من نوشته بودنش 

فکر کن

چه قدر کلیشه ای

همه چیزم شفاف و واضح توضیح داده شده بود و وقتی میخوندش چشمام گرد شده بودن(از تعجبتعجب)

یه ذره لایه های شخصیتی مرموز یا یکمی پیچیدگی ...

اصلا اصلا اصلا!!!!!

خیلی تابلو و مشخص.

حتی احساسات درونی بچه گی هامم گفته بود.

آخه بقیه اینجری نبودن وهمه ترکیبی از  شخصیت های متفاوت بودن.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

خاله بگم
7 بهمن 92 7:45
ممنون که ازم تعریف کردی خواهر من در جهت بهبود زندگیم تلاش میکنم اما تلاشم اینه که شبیه تو بشم. چیزی که خدا روت نصب کرده چیزیه که تو تمام کلاسای روانشناسی و گارگاههای زندگی بهتر و.... استادا خودشونو میکشن به شاگرداشون یاد بدن. تازه یاد هم بگیریم عمل نمیتونیم بکنیم.اداشو در میاریم هههههههههه روزی هزار بار خدا رو شکر کن
مائده
پاسخ
خیلی ممنون خواهر جان اتفاقا یکی از عوامل رضایتمندی بنده شما هستید. میگم من یه پیشنهاد دارم. بیا همینجوری من از تو تعریف میکنم وتو هم در جواب من کلی از من تعریف کن و هی دو تا خواهری به همدیگه اعتماد به نفس بدیم وکیف کنیم. نظرت چیه؟ 
خاله بگم
7 بهمن 92 13:30
عالیه... من نظراتت رو راجع به خودم برای دوستام خوندم کلی حال داد. دیگه چی بگم راجع بت خواهر؟ خصوصی بگو من اینجا عمومی مینویسم هههههههه
مائده
پاسخ
باشه حتما
خاله فاطمه
7 بهمن 92 20:05
سلام خواهرا من خواهر فراموش شدتونم. من نه مثل مائدم که همه زندگیمو سعی کنم شاد باشم نه مثل معصومه که بخوام زندگیمو عوض کنم. فقط ازتون میخوام که واسم دعا کنید و از خدا میخوام که بهم کمک کنه
مائده
پاسخ
خواهرم الهی فدات بشم اشکمو درآوردی چرا فراموش شده!!!!!!! تو همیشه محبوب ترین دختر خانواده از نظر همه بودی و هستی. خدا هم همیشه در حال کمک های فراوانش به تو بوده و هست. خودت رو غرق در بطن زندگی خودت نکن! یه وقتایی بیا بیرون و از بیرون به زندگیت نگاه کن از نگاه دیگران زندگی خودت رو ببین.(این راه کاره منه وقتی برج زهره مار میشم ومیخوام همه رو گاز بگیرم) میبینی که واقعا روزگار خوشی داری. میبینی که واقعا دلیل قانع کننده ای برای ناراحتیت در اون لحظه نداری! غصه ها معمولا به خاطر فکر کردن به اتفاقاتی هستن که هنوز نیفتادن ( تجربه به من ثابت کرده که خیلی وقت ها هم اتفاق نمی افتن) یا به خاطر اتفاقاتی که در گذشته افتادن و واقعیت اینجاس که هیچ وقت فکر کردن بهشون باعث حل شدنشون تمیشه و بر عکس پر رنگشون میکنه. پس در لحظه زندگی کن. در ضمن من که از آرزوهای گذشته ی تو خبر دارم. خییییلی هاشون الان تحقق پیدا کردن. زندگی ما تحقق افکار و رویاهامون هستن وتو هم بهشون رسیدی و خواهی رسید. دوست دارم خواهرم.
فاطمه
7 بهمن 92 20:21
وقتی به عقب برمیگردم احساس میکنم حتی یه لحظه هم واسه خودم زندگی نکردم فقط خواستم دیگران ازم راضی باشم ولی اشتباه کردم و میدونم فقط خودمم که باید به خودم کمک کنم. میخوام زندگیمو عوض کنم. میدونید خواهرا من یه عالمه آرزو دارم.
مائده
پاسخ
خوهر جان با اجازه جمله ی آخرت رو حذف کردم چون تنم رو میلرزوند. خواهرم من و تو سالهای زیادی تو یه اتاق با هم زندگی کردیم.درسته که تو همیشه خییلی فداکار بودی و نسبت به من خود شیفته خیلی از جان گذشته بودی. ولی همیشه ی همیشه هم اینطور نبود و من مثال های زیادی تو ذهنمه. پس با این افکار خودت رو اذیت نکن و خودت رو فنا شده در راه دیگران ندون. تازه این شخصیت ذاتی و فطرت درونی تو هستش که محبت کردن رو دوست داری و در واقع محبت کردن به دیگران برای خودت مطلوبیت داره. پس بهتره این جوری به قضیه نگاه کنی. برات بهتره چون بالاخره که تو محبته و فداکاری رو اول تا آخرش انجام میدی. دست خودت نیست اینجوری به دنیا اومدی پس سعی کن از همین ویژگیت لذت ببری و مطلوبیت کسب کنی. چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید و همیشه وقتی کاری رو انجام میدی به درون خودت خووووووب نگاه کن.حتما رضایت خودت یا رضایت خدا توشه. البته اینم بگم که در کل با کارها وتلاش های خواهر معصومه برای بهبود زندگی موافقم و میخوام ازش یاد بگیرم. هر چی باشه اون خواهر بزرگه و سر گروهمونه میگما حالا میگید این خواهر کوچیکه رو تحویلش گرفتیم هوا ورش داشت و جو گیر شد و حالا هم با کمال پرررویی داره موعظمون میکنه!!! یکی نیست بیاد خودشو درست کنه.
خاله مریم
8 بهمن 92 13:56
مائده جونم عالی مینویسی عزیزم... منم مثل تو شدیدا خوش گذرون شدم... خدا خواهر جونیاتو برات حفظ کنه عزیزم
مائده
پاسخ
خیلی ممنون دوست جونم البته نه به خوبی شما. خوشم میاد که تو هم مثل خودمی اصلا من اون روزی که اومدم خونه ی شما با دیدن یکی مثل خودم کلی روحیه گرفتم.
خاله مريم
11 بهمن 92 2:46
دقيقا منظورت جي بود? من منظورم خواب بود. اشتباه نشه. يعني من جم بوده كه روحيه كرفتي??+
مائده
پاسخ
دوست جونم اشتباه نشه!!!! از این جهت که یکی رو مثل خودم دیدم که تو خونست و بچه داری میکنه. فهمیدم که فقط من نیستم که این شرایط رو دارم. تمام مامانای نی نی دار همینجوری هستن. کلا وقتی دوستامو میبینم روحیم عوض میشه.