آآآآآآ یییییییی دندونم....
آآآآآیییییی ....
درد میکنه از صبح همینجوری درد میکنه...
مامانمو میخواااااااام...
صبح با شوهر جان و نقلی رفتم دندون عقلم رو جراحی کردم
قرار بود نقلی رو بذارم پیش مامانم ولی محمد مهدی جونم سرما خورده.
شوهر جان مجبور شد سر کار نره و بعد از عمل هم اومد خونه مراقب من باشه
خییلی بی حال شده بودم وسرم هم درد میکرد
دلم میخواست بخوابم
دکتر بهم گفت چون شیر میدی ژلوفن نخور یا اگه خوردی شیر نده..
مگه میشه بعد جراحی دندون ژلوفن نخورم
میمیرم از درد
منم گوش ندادم هم ژلوفن خوردم هم شیر دادم....
شوهر جان خیییلی خوب بلده مریض داری کنه..
اصلا آدم دلش می خواد همش مریض باشه
من خوابیده بودم تو تخت...
شوهر جان یکریز آبمیوه خنک می آورد
قرصامو سر ساعت میداد
سوپ واسم درست کرد
و ....
از همه بهتر نقلی از اتاق برد بیرون که بذاره من راحت بخوابم و استراحت کنم
وای که چه قدر کیف داد
مدتها بود اینجوری نخوابیده بودم
بدون بچه و راااااحت
منم نهایت استفاده رو کردم وخواااااااااابیدمااااااااا
(نمی دونم چرا وقتی ژلوفن می خورم گیج میشم و خوابم میبره)
شب هم خواهر معصومه شام دعوتمون کردخییییلی خوش گذشت...
طاها جونمم که قربونش برم همش بازی و شادی میکرد.
عاشششقشم!!!!!!
طاها گلم داره فلطمه یکتا رو میبوسه
فاطمه یکتا روی صندلی طاها نشسته
چرا عکسش کجکی شد؟؟؟؟؟؟؟؟
صاف هم نمیشه!!!!!!
بعدا نوشت:
کل دیشب رو فاطمه یکتا هی بیدار شد و هی خوابید
خلاصه نذاشت درست بخوابم و اجازه نداد عکساشو همون دیشب بذارم.
از صبح تا حالا هم دارم پس لرزه های سوپی که دیروز شوهر جان پخته بود رو از تو آشپزخونه جمع میکنم.
شوهر جان برای درست کردن سوپ یه عاااااااااالمه ظرف کثیف کرده!!!!!!!!!!!!
اشکال نداره بازم دستش درد نکنه!!!