فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

نی نی نقلی من و بابا

مامان ناشکر...

1392/12/18 0:34
نویسنده : مائده
419 بازدید
اشتراک گذاری

شکر نعمت نعمتت افزون کند

کفر نعمت نعمتت بیرون کند

چرا دندونم هنوز درد میکنه؟؟؟؟؟؟

چرا خوب نمیشه!!!!!!!

دیگه از زجر کشیدن خسته شدم.........

خدایا بسه دیگه

چه اشتباهی کردم دندونم رو عمل کردم

......

جملات بالا به علاوه ی هزااااااااااااار مدل غر غر دیگه ورد زبون من از صبح تا ظهر بود

انقدر ناشکری کردم تا ظهر یه بلای دیگه سرم اومد

پام روی کاشی های خیس لییییییییییییییز خورد و با تمام وجود خوردم رو زمین..........

چه زمین خوردنی...

گووووووووووووووووووومممممممممممممب

وای نمیتونستم از جام بلند شم...

ولی بلند شدم و رفتم خونه ی مامانینا...

اولش دستم گرم بود و نمیفهمیدم ولی کم کم دیدم که با یه تکون کوچیک جییییییییییییغم در میاد...

جوری که فاطمه یکتا رو نمیتونم بغل کنمناراحت

خواهر معصومم کمکم نقلی رو بغل میکرد

شوهر جان هم خودش رو با سرعت رسوند و رفتیم بیمارستان بقیه الله و عکس رادیولوژی گرفتم.

تو بیمارستان همه جاش میپرسیدن مریض کوووووو؟؟؟

منم با لبخند میگفتم.

منمنیشخند

با تعجب بهم نگاه میکردن.شاید مریض اورژانسی باید درب و داغون و خونین و... باشه!!!!!!!!

یا جیغ و ناله بکنه

خب من به خاطر دندونم از قبلش یه عالمه مسکن خورده بودم..........خنثی

خدارو شکر نشکسته بود و فقط کوفته شده بود. دکتر بهم مسکن داد.

بازم مسکن.........

 اصلا نمیتونم تکونش بدم خدا کنه خوب بشه....

الان دیگه تمام قسمت چپ بدنم درد میکنه تا دیروز فقط سر و دندون و گوشم بود حالا دست و پام هم اضافه شده.

ولی از ته قلبم خدارو شکر میکنم که سرم به هیج جا نخورد

خدایا شکرت من همین تن دردناک رو دوست دارم

تو راهه بیمارستان به تکاپوی مردم واسه عید نگاه میکردم چه قدر قشنگه...

دلم میخواد برم تو شلوغیه خیابونا لابه لای مردم......

اسفند قشنگ و دوست داشتنیه

 

نقلی خیلی بهم وابسته شده همش منو میخواد.

دیروز من و شوهر جان داشتیم با هم صحبت میکردیم که یهو من دیدم یه کله ی کوچولوی خوشگل به زور برگشته و داره ما رو نگه میکنه

شوهر جان پرید و عکسش رو گرفت

پی نوشت:

چیزی به سالگرد ازدواج نمونده و من همش تو فکرشم

امروز از خواهر معصومه ی خلاقم یه ایده هایی گرفتم....

ببینم چی میشه...........

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله بگم
18 اسفند 92 8:09
اختیار دارید.ایده که از خودت بود. خدا رو شکر که حالت خوبه.خیلی نگرانت بودم دم عیدی. قربون اون سر کوچولوت بشم خاله... دیشب همسر جان خیلی به شوهر جان شما اصرار کرد فاطمه یکتا رو بیارید پیش ما... بعد هم به من گفت بچه ها تو راهن پاشو شام بذار.منم از تنبلی گفتم وقتی اومدن نینی رو بدن ازشون میپرسیم شام خوردن یا نه... بعدش تا برگردن من یه چیزی درست میکنم. خدا رو شکر قبول کرد. من هم تلفن رو برداشتم و به خاله فاطمه زنگ زدم و کلی پز دادم که الان نینی نقلی میاد اینجا و دو تایی کلی با ذکر خاطراتش ذوق کردیم. چشمم به در بود و واسه خودم تو رویا بودم که الان عشقم میاد فقط مال خودم میشه.کلی هم به طاها وعده و وعید دادم. بچم چقدر ذوق بود و همش میگفت اتتا اتتا... که 1 ساعت گذشت و باز همسر جان گفت ببین کجا موندن کمک نمیخوان؟ منم تلفن رو برداشتم و ... خودت بقیشو می دونی... همسر جان هم کلی بهش برخورد که این باجناق کوچکتر چقدر حرف گوش نکن شده و به زودی از خجالتش درمیاد... منم هم غصه میخوردم هم از حرفای اون خندم میگرفت
مائده
پاسخ
خواهرم خیییییییییییلی ممنون ما دیشب دوتایی داغونه داغون بودیم فاطمه یکتا هم ممکن بود تو خونتون غریبی کنه مجبور بودید برید خونه ی مامانیناد آرومش کنید ولی ببخشید منتظر ما موندید من اصلا خبر نداشتم محمد امین به من نگفت
ساراخواهر
18 اسفند 92 12:38
عزيزم خدا رو شكر كه خوبي، ايشالا كه اين دردات هم كمك كم خوب ميشه. به خودت استراحت بده، من بعد از جراحي دندونم وقتي بعد از يك هفته خوب نشد، دكتر گفت استراحتت رو بيشتر كن. آره، منم عاااااشق اسفند و تكاپوي مردم واسه عيدم، خدايا شكرت كه مردم كشور -هرچند يه مشكلاتي هست- در آرامش هستند و نوروز امسال رو هم با ذوق و شوق جشن مي‌گيرن. سالگرد ازدواج هم ميمون و مبارك و به‌خير باشه، خواهرم...
مائده
پاسخ
چه قدر قشنگ گفتی خواهرم واقعا خدارو شکر تولد تو خواهر گلمون هم اسفنده یعنی واقعا با استراحت خوب میشه؟؟؟؟؟؟؟ من که فکر میکنم عفونت کرده باشه.
ساراخواهر
18 اسفند 92 12:39
چقدرم كه نقلي خوردني افتاده تو اين عكس، فاطمه يكتاي عزيزم...
خاله مریم
18 اسفند 92 13:01
وای عزیزم. انشالله بهتر باشی...
مائده
پاسخ
خیلی ممنون دوستم
سعیده
18 اسفند 92 22:11
الهی عزیزم چه قدر تو با مزه ای حتی مریض شدنت فكر كنم كل خانوادت به خاطر وجود تو خیلی شاد باشن منم روحیاتم مثل تویه واااای من هم خیلی حال و هوای قبل از عیدو دوس دارم خیلی حس خوبی به آدم می ده البته خودم امسال به خاطر نی نیم زیاد خریدو بیرون نمی رم . نقلیتو بفشار
مائده
پاسخ
خیلی ممنون سعیده جون نظر لطفته راستش منم خیلی بیرون نرفتم و سر همین موضوع امروز به شوهر جان میگفتم تو رو خدا منو ببر تو این بازارای شلوغ پلوغ بگردون آخه همه ی خریدامم تموم شده و کاری ندارم ولی دوست دارم برم.