فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

واكسن يك سالگي

1393/5/12 2:16
نویسنده : مائده
282 بازدید
اشتراک گذاری

تمام ترس و وحشتم از يك سالكي نقلي خانومم فقط به خاطر واكسنش بود

واي خداي من دوباره واكسن

چه قدر زود شش ماه تموم شد

با اينكه نقلي نسبت يه واكسناش هيچ واكنش بدي نشون نميداد ولي خب من مامان لوسي ام ديگه

خلاصه شنبه صبح و وقت واكسن يك سالگي فاطمه يكتا فرا رسيد و ما با ترس و وحشت رفتيم بهداشت

اول قد و وزنش رو گرفت و گفت كه همه چيزش عالي و روي نموداره 

كارمند بهداشت اولش اصلا اعصاب نداشت و كم حوصله بود و با بي حوصلگي نقلي رو ازمون گرفت و گذاشتش رو ترازو كه همون موقع دختر خوش اخلاقم سرش رو كج كرد و تو صورتش لبخند زد و خانومه بي اختيار گفت

واااااي عزيييزم

و بعدش هم تا آخرش خوش اخلاق شد و خلقش وا شد

شوهر جان نقلي رو بغل كرد و برد توي اتاق واكسن من هم مثل هميشه دنبال يه جايي ميگشتم كه قايم بشم و صداي جيغ بجم رو نشنوم

كه هموون موقع شوهر جان با نقلي كه داشت چشاشو ميمالوند خندون از اتاق اومد بيرون

من: چي شد واكسنش رو نزدن؟؟؟؟

شوهر جان: چرا زدن ولي هيچي نگفت اصلا نفهميد

خيييلي برام عجيب بود آخه جاش هم خون اومده بود ولي دختر صبور و مظلومم صداش در نيومد حتي يه نق كوچيك هم نزد

اين شد كه با شادماني رفتم خونه مامانمينا و تا عصري تا تونستم خوابيدم و استراحت كردم و مامان كلم هم نقلي رو گرفت كه من استراحت كنم

خدايا شكرت

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان فاطمه
13 مرداد 93 1:11
تولدش مبارك باشه نقلي خانوم ، من تا حالا نشنيدم بچه اي براي واكسن يكسالگي گريه كنه !! نمي دونم چرا ؟؟؟؟ بچه ما هم انگار نه انگار ! پسر داييش هم همين طور ، دوستان ني ني وبلاگي هم ، هم چنين ! واقعا چراااااا؟؟؟ پاسخ آره بعدش هيچ بچه اي نه گريه ميكنه و نه تب ميكنه ولي همون لحظه كه سوزن داره تو بدنش فرو ميره تمام بچه هاي همون مركز بهداشت هم جيغ ميزدن حتي اون خانوم واكسن زن هم خودش خيييلي تعجب كرده بود به شوهرم هم گفته بود اگه همه ي بچه ها گريه نميكردن مسلما تعجب نميكرد به هر حال خدارو شكر نقلي ما خيييلي صبوره
خاله ارشد
14 مرداد 93 8:04
طاهای من که با دیدن غریبه ها مرکز بهداشت رو میذاشت رو سرش... اون زیاد با خود واکسن مشکلی نداشت ... بیشتر قرار گرفتن در شرایط خاص و آدم های جدید اون رو ناراحت میکرد