فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

تداركات

1393/4/25 2:52
نویسنده : مائده
202 بازدید
اشتراک گذاری

 خيييييلي عذاب وجدان دارم كه نميتونم روزه بگيرمگریه

احساس ميكنم هيچي از ماه رمضون عزيز نفهميدم

اين روزا تمام خاطرات ماه رمضون پارسال ريز به ريز برام ياد آوري ميشن

روزاي آخر بارداري و انتظار و انتظار وانتظار....

خاطرات شيريني هستن

الان هم كه همش در تدارك تولد هستم

ديروز رفتم خونه ي مامانينا و خواهر فاطمه هم مرخصي گرفته و اونجا بود

خلاصه نشستيم با هم با كلي مقواهاي رنگي رنگي و قيچي و ... 

يه عالمه گل بريديم خيييلي هم كيف داد جوري كه مامانم هم آخرش  گفت واي منم هوس كردم و بهمون پيوست

داداشه گلم هم كمكمون ميكرد

هنوز هم كلييييي كار دارم خدا كنه همه چي خوب پيش بره خيييلي براش شوق و ذوق دارم

تازه هي طرهاي جديد هم به ذهنم ميرسه كه به تولد اضافه كنم

امشب با شوهر جان رفتيم يه رستوران نزديك خونمون كه همييييشه از رفتنش پشيمون ميشيم

اين دفعه هم روي بقيه ي دفعات

نقلي خانوم مهربونم علاقه ي خاصي به كتاب داره و بدون خوردن و پاره كردن با اشتياق ورق ميزنه و تصاويرش رو نگاه ميكنه و مدت طولاني باهاش سرگرم ميشه

اگر هم من براش داستانش رو بگم كلي ميخنده و ذوق ميكنه و گوش ميده

من و شوهر جان اميدواريم كه نقلي به مامان  من رفته باشه و كتاب خون باشه

البته هممون كتاب خون بوديم از بچه گي ولي مامانم هفته اي چهار تا كتاب به علاوه ي روزنامه هاي روز و مجلات و... همه رو ميخونه

خلاصه از وقتي باردار بودم دوست داشتم نقلي كلاً شبيه مامانم بشه

خيييلي هم شيرين تر شده

ميره و براي محبت كردن سرش رُ ميذاره روي شونه ي كسي كه ميخواد بهش محبت كنه و يه لبخند مليح و زيبا ميزنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله اعظم
25 تیر 93 8:06
قربون محبتت برم خاله... دلم برات تنگ شده شدیییییید...
زندگی از آ...تا...ی
25 تیر 93 9:08
نولد نی نی مون مبارک مامان مائده برای شما آ...تا...ی زندگی را خواهیم گذاشت زندگی از آ...تا...ی را لینک بفرمایید. لطفا
مامان مریم
25 تیر 93 18:09
چه هیجان داره تولد دخملی. خوشبحالت عزیزم.من که تولد حالاحالاها نمیتونم بگیرم. تا ده سال میفته تو محرم-صفر