فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

نقلی و دریا...

1393/2/29 1:48
نویسنده : مائده
574 بازدید
اشتراک گذاری

 

روز سه شنبه مصادف با روز پدر با مامانینا و خواهر جونم(فاطمه و آقا امین) رفتیم شمالخندونکخندونک

خاله فیروزه جونم یه ویلا در چابکسر گرفته بود

قرار بود با مامانمینا صبح زود حرکت کنیم که به دلالیلی ساعت ۱۱ حرکت کردیم و از مامانینا جا موندیم

اول رفتیم ورودی جاده چالوس که دیدیم شلوغه و بعد رفتیم جاده ی رشت.....

و این بود آغاز اشتباه ما خطا

وسطای جاده بودیم که بابا جونم زنگ زدن و گفتن ویلا چاکسر محمود آباده نه چابکسر

هر چی میرفتیم نمیرسیدیم هوا هی تاریک و تاریک و تاریکتر میشد تمام استان گیلان و مازندران رو زیر پا

گذاشتیم بعد از ۱۳ ساعت ناقابل ساعت ۱۲ شب رسیدیم ویلایی که فقط سه ساعت و نیم با خونمون فاصله داشتخسته

واقعا واقعا چرا دو تا شهر انقدر اسمشون باید شبیه به هم باشهمتفکر

گذشته از راه رفتن که البته اون هم خاطره ای رو برای ما به یادگار گذاشت خییلی خوش گذشت

هوا عااالی بود

دریا مثل همیشه زیبا......

نقلی هم اولین بار بود میرفت شمال

صبح روز چهارشنبه در ایوان زیبای ویلا که رو به دریا بود مراسم با شکوه روز پدر رو به جا آوردیم

شوهر جان خییییییلی از کادوش خوشش اومدجشن

اینم از عکسا

 

امروز رفته بودم خونه ی مامانمینا 

این عکسه یه دایی مظلومه که دو تا بچ هاث خواهرش بهش حمله کردنخنده

 

نقلی تو ماشین از خواب بیدار شدهخندونک

 

فاطمه یکتا اصرار داشت چوب ته بلال رو بخوره و هرچی من راستش میکردم خودش دوباره چثکیش میکرد و میخورد

 

 

ای دختر لواشک خور

ناهارش رو نمیخورد ولی تا میتونست لواشک میخوردسکوت

 

نقلی در کنار دریای زیبای خزر که البته باد تندی میوزید و یکم برای نقلی سرد بود ولی من کیف میکرمآرام

 

به به چه جنگل قشنگیییییییی!!!!!!!

خدارو شکر

 

پسندها (3)

نظرات (6)

خاله بگم
29 اردیبهشت 93 7:22
وااااای خواهر چه قشنگن عکس ها .... دلم آب شد.خدا رو شکر که خوش گذشته...
خاله بگم
29 اردیبهشت 93 7:37
همیشه نیم ساعت اول اداره من به قربون صدقه این زندگی اختصاص داره... قربووووووووووووونت برم آچیلا چیلا
مهدیه
29 اردیبهشت 93 10:43
عزیز دلم همیشه به سفر وااااای خددددایییییا چه خنده های ناز و شیرینی دوست دارم عزیز دل خاله
پیشی و میشی
29 اردیبهشت 93 12:29
ووووووویییییییییی دلم ضعف میره واسه خنده های بانمکه نقلی کاش میشد میدیدمش و حساااااااااااااااااااابی میچلوندمشششششششش
خاله فاطمه
1 خرداد 93 13:36
درست راهش زیاد بود ولی خیلی خوش گذشت، من یه روز تموم پیش عشقم بودم خیلی بم حال داد. چقد عکساش خوشگل شده جیگر خاله....
مامان مریم
4 خرداد 93 10:50
خیلی خوب و عالی!! عکسهای این نقلی خانوم بامزه هم عالی تر! خداحفظش کنه.