مهموني
واي دلم ميخواد پست تصويري بذارم
با آي پد بلد نيستم سايز عكسارو كوچيك كنم لپ تاپم هم معلوم نيست چه مرگشه
امشب آقا حامد دوست شوهر جان و معصومه خانوم اومدن خونمون و همونطور كه فكرشو ميكردم خيلي خيلي بهمون خوش گذشت.....
آخر شب شروع كردم به جمع و جور كردن
گوجه سبزارو گذاشتم تو كيسه، ديدم كيسش يه كوچولو پارس منم چون خيييلي منظمم كيسه رو عوض كردم و در همون لحظه همه ي گوجه سبزا ريختن و الان هم تمام آشپزخونه پر از گوجه سبزه
دختر گل و مهمون نوازم هم تا تونست خنديد و مهمون داري كرد
امروز پدر شوهر جان زنگ زد و گفت كه چرا عكس و فيلم با وايبر از نقلي نميفرستم براشون خيييلي دلشون تنگ شده
ميفرستما ولي فكر كنم بيشتر انتظار دارن
خب ديگه برم گوجه سبزا رو جمع كنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی