دلتنگم
اصفهانم.......... معمولا اصفهان كه هستيم خوش ميگذره الان هم خوش ميگذره ولي دلم پيش مامانميناس...... محمد امين از صبح ميره كارخونه تا عصر از عصر هم پاي كامپيوترشه تا شب حتي مامانش اينا هم درست نميبيننش...... انشالله كه نتيجه ي كاراش رو ببينه و دلمون شاد بشه......لپ تاپ منم ميبره با خودش واسه همين من با آي پد مينويسم كه هنوز نرم افزار خوندن شكلك و اضافه كردن عكس و اين چيزارو نداره بايد ببرمش پيش يه اپل دون درستش كنه..................دلم براي مامانمينا تنگشده درست نديدمشون . اين هفته كلاساي حوزمون شروع شده بود يه جشن دخترونه هم برامون گرفته بودن كه پارسال خييييلي بهمون خوش گذشت واسه همين امسال خييلي حالم گرفته شد كه نتونستم برم.......... تازه امشب هم همه خونه ي دايي عليم اينا جمع ميشن و خوش ميگذرونن.......... خيلي زن خوب و فداكاري ام نه...... نقلي هم روز به روز شيرين تر ميشه و كاراي جديد انجام ميده ديشب يادش دادم دعا كنه كف دو تا دست كوچيكش رو مياره بالا و دعا ميكنه