تولد عشق نازم طاها
امروز تولد طاهاي من بودو دو سالگيش تموم شد خداي من چقدرسالا زود ميگذرن
روز تولد طاها هييييييچ وقت از ياد و خاطرم پاك نميشه چون يكي از قشنگترين روزاي عمرم بود
حتي لباسايي كه اونروز پوشيده بودم رو به عنوان يادگاري نگه داشتم و اولين عكسي كه از عشقم ديدم با فيلم به دنيا اومدنش رو همشه به همراه دارم،
همون جا تو لابي بيمارستان شوهر خواهرم از اتاق عمل اومدو فيلم رو بهمون نشون داد از همون اولش هم آقا و با شخصيت بود.
وقتي كه داشت گريه هاي بدو تولدش رو ميكرد پرستار آوردش پيش خواهرم و لپش رو گذاشتروي لپ خواهرم و آروم شد، سريع آروم شد و وقتي كه جداش كرددوباره گريه كرد
مامانش رو ميشناخت
هزار ماشالله به هوشت عزيزكم كه از بدو تولدت باهوش بودي،
انشالله كه موفق باشي و از ياراي امام زمان بشي و ما رو جلوي حضرت زهرا رو سفيد كني گل نازم، هميشه و هميشه دعا ميكردم كه بچه هام ياراي امام زمان بشن و در ركاب آقا شهيد بشن ولي بعد از به دنيا اومدن طاها تازه فهميدم كه چه دعااااايي ميكردم حالا همش براش دعا ميكنم كه از ياراي امام زمان بشه و عاقبت بخير باشه
دلم براش تنگ شده احساس ميكنم كه درست و حسابي نديدمش و صداي خييييييييلي قشنگت رو نشنيدم
برقرار باشي و سبز گل من تازه بمون
نفسم پيش كش تو جاي من زنده بمون
باغ دل بي تو خزون موندني باش مهربون
تو كه از خود مني منو از خودت بدون
تولدت مبارك ......
اینم از عکسای نوزادی طاهای نازم
یادش بخیر اون روزا که رو پایان نامم کار می کردم روزی هزار بار این عکسارو نگاه میکردم و قربون صدقشون میرفتم.