فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

نی نی نقلی من و بابا

ني ني جديد

1396/3/21 19:34
نویسنده : مائده
171 بازدید
اشتراک گذاری

ماه رمضون شروع شد

امسال يه فرق بزرگ داره

اونم اينه كه من نبايد روزه بگيرم

به خاطر ني ني جديدي كه خدا بهمون داده

الان ده هفته هستم 

ولي چون حالم خيلي خوبه و اصصلا ويار ندارم روزه هام رو گرفتم تا اينكه انفولانزا گرفتم شدييد و از نوع بدش

بازم كوتاه نيومد

هم روزه ميگرفتم هم باردار هستم هم آنفولانزا دارم تازه رژيمم تو اين اوضاع رها نكردم و همچنان در حال كاهش وزنم

تا اينكه دكترم ايندفعه بهم گفت روند كاهش وزنت سريعه

ديگه كافيه

سعي كن وزن كم نكني

ولي خيلي خوب لاغر شدم

تو افطاري خونه فاطمه زن عمو ناهيد از پشت من و با معصومه ي لاغر اشتباه گرفته بود

كلي ذوق زده شدم

ولي شوهر جان همچنان اصرا داره كه رژيم رو ول كن چون به بچه آسيب ميزنه

به هر حال الان با اين حال بد آنفولانز و قرصايي كه ميخورم امروز نه رژيم بودم و نه روزه ام

بشنويم از حال و هواي دختر گل خونه تو اين روزا

دختر خانومم به شدت از وجود ني ني جديد خوشحاله

يعني خيلي خيلي خوشحاله

وقتي فهميد دستش رو گرفت رو به آسمون و گفت خدايا شكرت كه به من خواهر دادي

خدايا شكرت كه به حرف من گوش دادي

تمام روياهاش رو با خواهر كوچولوش پر ميكنه

همه چي رو برا اون ميخواد

هفته ي پيش مشهد بوديم

دلش ميخواست تمام لباس بچگونه هاي مشهد رو برا خواهرش بخره....

فقط يه مساله هست اين وسط

اونم نگراني من راجع به اينه كه اگر اين خواهر برادر شد چي كار كنيم

ويارام خيلي خيلي با فاطمه يكتا متفاوته....

همين من رو ميترسونه

حتي نميدونم خودم چطور باهاش كنار بيام

شايد فاطمه يكتا بهتر و زوتر از من كنار بياد

به هر حال هنوز جنسيت ني نيمون معلوم نيست 

واقعيتش اينه كه الان خوبي و سلامتيش برام مهم تره ، مخصوصا بعد از به دنيا اومدنش كه آروم و صبور و باهوش باشه

مثل فاطمه يكتا

اصلا دلم ميخواد دقيقا مثل فاطمه يكتا باشه

مگه ميشه بچه از فاطمه يكتا بهتر باشه

اين روزا انقدر هواي من رو داره دختر گلم

انقدر مهربونه

انقدر شيرين زبونه

شادي كل خونمون به حضور گرم دخترم بسته است

مشهد كه بوديم براش كتاب و مداد رنگي ميبردم كه تو حرم حوصله اش سر نره

ولي دختر گلم تمام مدت با من كتاب دعا دستش بود و ميخوند

خوندن كه بلد نيست اداش رو در مياورد

خيلي باحياست بدون چادرش سخت مياد بيرون

اونروز پيرهن  تتنش كردم بدون جوراب شلواري بع نظرم هوا گرم بود گفتم گرمش ميشه

شاكي شد، گفت مامان زشته هيچي پام نيست 

خودش وفت يه جوراب شلواري پوشيد

كلي هم سوره ي جديد ياد گرفته هر سوره اي رو دو سه بار ميخونم حفظ ميشه و خيلي بامزه باهام تكرار ميكنه....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)