فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

جمله گويي..

1394/2/22 1:30
نویسنده : مائده
228 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم حرف ميزنه...

قبلا هم حرف ميزد ولي الان جمله هاي طولاني و قشنگ ميگه و قلب من و باباش رو شاد ميكنه...

ديروز به باباش گفت بابا پاشو توپ رو بيار

يا مثلا امروز اومد و بهمون گفت كه تلاش كرده كه دايي رو براي خوردن آب هويج بستني بيدار كنه ولي دايي بيدار نشده و اين ماجرا رو اينجوري گفت...،

دايي، پاشوووووو، بخوررر، دااايييي، پاشووووو،( و بعد با كي ناراحتي) دايي نيست( يعني دايي پا نشد)

گوشاش هم خيلي خيلي تيز شده

دم در خونه همگي آماده رفتن بوديم

سرم پايين بود و داشتم كفشاي فاطمه يكتا رو پاش ميكردم

سرم رو آوردم بالا و ديدم شوهر جان نيست، گفتم ااااا بابا كجا رفت؟؟؟

فاطمه يكتا يهو گفت بابا پيس پيس...

بعد شوهر جان از ته خونه و از توي اتاق اومد بيرون ،گفتم رفته بودي ادكلن بزني با تعجب گفت آره از كجا فهميدي ،گفتم فاطمه يكتا گفت و اينچنين بود كه ما چند روز تو كف بوديم كه اين بچه از كجا فهميده....

و امروز به اين نتيجه رسيدم كه صداهايي كه من توان شنيدنشون رو ندارم و يواش هستن و يا از فاصله دور هستن رو فاطمه يكتا ميشنوه 

چون گوشاش نو ان....

ديشب هم ايستاد و يه نماز باحال خوند با ركوع و سجده و قنوت....

آمين هم ياد گرفته بعد نمازام ميشونمش پيش خودم دعا ميكنم،اونم بعد هر دعايي ميگه الهي آمين...

تولد طاها، مهموني خونه دايي فرهاد جونم، سفر شمال سه نفره... خدارو سكر همشون عالي بودن.

فاطمه يكتا عاشق دريا شده بود و به دريا ميگفت آب بازي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)