اسفند دوست داشتني...

اسفند ماه شيرينيه

واقعا شيرينه...

ماه خريدهاي زيباي عيد

ماه تميز كاري

ماه رفتن و گشتن و هواي خوب و دونفره

ماه مرور خاطرات زيباي يكسال گذشته

و از همه مهمتر ماه زيباترين جشن خونوادگي ما يعني جشن سالگرد ازدواج.....

ما هر سال پايان اسفند رو به مناسبت يكسال ديگه با هم بودن و خوشبخت تر زندگي كردن جشن ميگيريم....

و چه قدر هم زود ميگذره،..

هديه هايي كه دوست دارم براي شوهر جانم در سالگرد زيباي ازدواجمون بخرم

يه كت تك، يه پيرهن، ادكلن

و يه تيشرت رو هم براش گلدوزي كردم كه طرح سه تا كله است كه كله ي خونواده ي سه نفره ي ماست....

اميدوارم كه بتونم بهترين ها رو بخرم

امروز روز خوبي بود( همه ي روز هاي خدا خوبن) ولي خب عصر فهميدم كه خونواده ي شوهر جان قراره آخر هفته بيان خونمون...

خيلي ذوق زده ام

خيييييلي وقته كه نيومدن و اين مدت هم به خاطر سر شلوغياي شوهر جان نرسيديم بريم اصفهان و خلاصه اينكه خيلي دلم براشون تنگ شده.....

فاطمه يكتاي گلم خيلي شيرين شده

خيلي از كلمه ها رو ميگه

امروز ميگفت بريم تو تخت و تخت رو خيلي قشنگ ادا ميكرد

اگه كار بدي بكنه خودش سريع انگشت كوچيكش رو تكون ميده و ميگه نچ نچ نچ...

مامان اينا سه شنبه هفته پيش رفتن كربلا و محمد مهدي گلم مهمان خانه ماست...

فاطمه يكتا از اين رويداد خيلي خوشحاله و يكرييييييز ميگه دايييييي داااايييييي...