كار جديد من....
امروز رفتم سر كار
واي كه عااااااشق كارمم چه قدر باحاله و جو خوب و مذهبي داره
يه گروه دختر جوون و مهربون كه همشون به فكر كمك به همديگن و كلي اونجا ميگيم و ميخنديم و البته كار هم ميكنيم
نقلي خانوم رو هم ميبرم با خودم
البته بقيه دوستان بچه هاشون رو مهد ميذارن ولي چي كار كنم؟؟؟؟
امروز دو بار گذاشتمش هر دو بار مربي اومد پشت در اتاق بهم تحويلش داد
خيييييلي گريه ميكرد بچم.....
منم هم كارميكنم هم هواي فاطمه بكتا رو دارم
در حين جلسه تو بغلم خوابش برد و منمگذاشتمش رو يه پتو گوشه ي اتاق و بعد كه از خواب پا شده بود و با تعجب همه حا رو نگاه ميكرد ازش عكس گرفتم
فاطمه يكتا ياد گرفته سينه ميزنه خيييلي بامزه تا يه نوحه اي مداحي ميشنوه ميزنه تو شكمش و ميخنده....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی