يك سال و سه ماهگيه دختركم....
روزهاي شلوغ و پر كار من يكي پس از ديگري ميگذرن
همه چيز خوب و آرومه و هيچ نعمتي بالاتر از اين نيست
امروز دخترك نازم يك سال و سه ماهگيش تموم شد و من روند زيبا و غير قابل وصف بزرگ شدنش رو روز به روز بيشتر ميبينم
خوشحالم
خوشحالم از داشتن فاطمه يكتاي نازم كه هر جا ميرم همه تحسينش ميكنن و ازم ميپرسن چي كار كردي كه دخترت انقدر خوب و آرومه
من خداي مهربوني دارم
همين و همين براي تمااااام زندگيه من كافيه
راستش يه چيزي ميخوام بگم از بعد از مادر شدنم بيشتر خدا رو درك ميكنم( شما اينطوري نيستين......؟؟؟؟؟)
اين شباي محرم واقعا عزيز و دوست داشتني هستن
من عااااااشق تماميه دستگاه عزاداريه امام حسينم
همش قشنگه!!!!
سخنرانياي تامل بر انگيزش
روضه هاي جانسوزش
عزادارا با چشماي اشكي
صداي سينه زني
چايياي تو خيابونا
بوي خوش نظري و ....
امروز پنج شنبه بود و طبق معمول هر هفته من سر كلاسا بودم و نقلي خانوم هم باهام بود و كلي سر كلاس از اون ته تها كه نشسته بودم ازش عكس گرفتم( گوش هم ميدادمااااااا)
نقلي خانوم ديروز يه گوله انگور رو دونه دونه از خوشه جدا ميكرد و ميذاشت دهن يك پسر كوچولو....