فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

سندي از يك شيطنت...

1393/6/19 0:50
نویسنده : مائده
293 بازدید
اشتراک گذاری

اینم از دختر خانوم من در حال خوردن خط چشمخندونک

با ديدن اين صحنه  داشتم  جیغ و داد میکردم و نمیدونستم چی کار کنم که دیدم شوهر جان بدو بدو رفت ....

فکر کردم میخواد یه دستمالی چیزی بیاره

که دیدم با دوربین اومد و شروع کرد با ذوق و شوق از خرابکاریه دخترش عکس گرفتنسکوت

خب اشكال نداره

اين هم سندي از شيطنت هاي دختر خانوممون كه البته يادگاري ميمونه

امروز رفتم  با مامانم خريد و تو مركز خريد با مامان جونم قرار گذاشتم ،مامانم با طاها و محمد مهدي اومدن

فاطمه يكتا به شدت جيغ ميزد و دست و پا ميزد كه بره تو بغله مامانم و حتي اگه من از كنارش رد ميشدم اعتراض ميكرد و ميترسيد كه از مامانم بگيرمش!!!!    

مامانم هم دلش نميومد بذارتش تو كالسكه اش يا بدتش به من

خلاصه مامدر مهربانم هم چرخ ماشيني شكل طاها رو هل ميداد و هم فاطمه يكتا بغلش بود

من هم خوشحال خريد ميكردم

البته آخرش با هزار ترفند نقلي رو از مامانم گرفتنم كه يكم استراحت كنه....

پسندها (2)

نظرات (3)

مامان آویسا
19 شهریور 93 8:19
اي جانم آخه درسته مچ بچه رو اين جوري بگيري حالا يه شيطنتي كرده عزيزم فكر كرديم كاكائو خورده ماشالله به اين بابا معلومه كه حسابي بيخيالند تو اين موارد
مامان مریم
19 شهریور 93 18:42
وای مائده خدا به خیر گذرونده. چقدر این وروجکا شیطونند!! فاطمه یکتا جونمو ببوس.
عمو امین
23 شهریور 93 17:37
سلام خیلی وقت بود سرم شلوغ بود و نمیرسیدم سر به وبلاگتون بزنم. در کورد این اتفاق عجیب چند نکته رو میخام یاداور بشم: اول اینکه خدا رحم کرده دوم به جای دوربین یه صدقه اول برمیداشتید سوم به هر صورت دختره دیگه و این یه علاقه ذاتیه چهارم به قول یه عزیزی : خدا شکرت ..... پنجم خدا قوت
مائده
پاسخ
خیلی ممنون عمو امین خدا شکرت چی دادی