فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

كلاغ پَر....

1393/4/16 17:46
نویسنده : مائده
220 بازدید
اشتراک گذاری

نقلي جونم باهامون كلاغ پر بازي ميكنه واي خييييلي بامزه اس

انگشت كوچولوش رو مياره ميذاره پيش انگشت من و باباش و وقتي دستامرن رو ميبريم بالا اونم مياره بالا و ميگه تَر

يه وقتاييي هم انگشتش  رو زمين ميمونه و با تعجب به دستاي من و شوهر جان نگاه ميكنه

يا اينكه انگشتش رو بر ميداره و ميذاره تو دهنش

و در اون لحظس كه من يه جييييييغ بلند ميزنم ولهههش ميكنم

آخرش هم بامون دست ميزنه

امروز صبح نقلي زودتر از من بيدار  شد و برا خودش رو تخت كنار من بازي ميكرد از لاي چشمام ديدم كه داره تهايي كلاغ پر بازي ميكنه انگشتش رو ميبرد تو هوا و ميگفت تر بعدش هم تند و تند دست ميزد منم بلند شدم و دوباره لههههش كردم

ديشب تا دير وقت بيدار بودم

تولد نقلي خيلي ذهنم رو مشغول كرده

قراره دوشنبه شش مرداد تولد نقلي رو بگيريم البته تولدش هشتمه ولي ششم عصر پدر شوهر جان اينا از اصفهان ميرسن و صبح سه شنبه انشالله به سمت انزلي حركت ميكنيم

تمام ديشب رو داشتم دنبال تم تولد ميگشتم

آخرش هم به اين نتيجه رسيدم كه يكم ابتكار به خرج بدم و خودم دست به كار بشم

حالا ببينم چي ميشهمتفکر

نقلي خانوم ديشب بشكه ي چهار ليتري آبليمو رو ريخت كف آشپزخونه  و منم داشتم نماز ميخوندم كه ديدم انگار بوي آبليمو مياد

رفتم و ديدم بببببلههههههه

البته همش رو نريخته بودا يه مقداريش بود كه من ترسيدم اسيد آبليمو پوستش رو بسوزونه و بدو بدو بردم تمام تنش رو شستم

تازه موفع افطار بودو داشتيم از ضعف و بيحالي ميمرديمغمناک

امروز هي لباساي فاطمه يكتا رو عوض كردم ازش عكس گرفتم

 واسه ي تولدش به چند تا عكس خوشگل براي روي كارت دعوت و تزيين خونه نياز دارم

ماه رمضونه و اصلا حوصله ي آتليه رفتن ندارم وگرنه ميرفتم آتليه

خواهرمعصومه استاد كاراي هنريه از اونم كمك ميگيرم

پسندها (1)

نظرات (0)