خبرهاي خوووب
روزهاي حضور مادر شوهر جان به خوبي و شادماني سپري شدند وبه من خيييلي خوش گذشت
البته شوهر جان همچنان مشغول و گرفتار بود
صبح روز پنج شنبه مادر شوهر جان ازم خواست كه با همديگه براي تولد شوهر جان كيك بپزيم
كيك رو پختيم و منم تزيينش كردمو انقدر زشششت شد كه نگو
عصريشوهران از ه جلسه ي ي كاري اومد و كليييي خبراي خوب برامون آورد و دل من و مامانش رو شاد كرد
خدايااا شكرت
جمعه صبح هم به خريدكادوي تولد براي شوهر جان گذشت البته به همراه خود شوهر جان كادو رو خريديم و سورپرايزي در كار نبود
تولد شوهر جان دوازدهمه و مااون موقع مشهديم تصميم دارم كه اونجا براي صرف شام دعوتش كنم و يه چيزاي ريزي هم واسه اون موقع گذاشتم كه بهش بدم
امروز رفتم مركز حوزه ي دانشگاه و مسئول فضاي مجازي انجمن مادران شدم و قراره يه وبلاك براي انجمن مادران شريف طراحي كنم
بعدش هم رفتم خونه ي خواهر جونم
فردا شش صبح عازم مشهديم