فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

نامزدی پسر عمو جان

1395/2/28 17:08
نویسنده : مائده
141 بازدید
اشتراک گذاری

اتفاق هیجان انگیزی که در خانواده ی ما افتاد انامزدی پسر عموی من با دوست دوران بچگیممون آتناس...

آتنا دختر بچه ی تپل و بامزه ی بچه گی های ما  الان عروس شده و نیمه ی شعبان برای نامزدیش داریم میریم

چه قدر همیشه دلمون میخواست که  آتنا رو برای پسر عموم بگیریم ولی وااقعا فکرش رو نمیکردم که تودور و زمونه ی الان این فکر عملی بشه

ولی بعد از معرفی آتنا به خونوادهی عموم خدارو شکر اونا هم خیلی خوششون اومد ک پسندیدن و این وصلت سر گرفت..

انشالله که خوشبخت بشن ....

جالبتر اینکه همه ی عمه های عزیزم از اهواز میان خونمون برای جشن نامزدی....

خیلی از اومدن و دیدن عمه جونام خوشحالم...

خدارو شکر...

هفته ی پیش با مامان و بابای عزیییزم رفتیم  نمایشگاه کتاب . اگه سردرد لعنتی همیشگیم سراغم نمیومد همه چقز عاالی و فوق العاده پیش میرفت

برای دختر گلم یه عااالمه کتاب خریدم

فکر کنم تو این قضیه شبیه مامانم باشه به شدت عاشق کتابه . جوری که باید بپیچونمش تا وسط کتاب خوندن بتونم به کارامم برسو 

اگه صد تا کتاب هم براش بخونی بازم میخواد 

ماشالله خیلی خانوم شده .

دیشب آخر شب اومده پشت در حموم ( داشتم مسواک میزدم) گفت که مامان حال رو تمیز کردم که جارو برقی کشیدی کثیف نشه...

هفتهی پیش رفتم خوگه ی لیلا یه مهمونی دور همی زنونه با دوستای حوزمون و دانشگاه...

وااای خدای من خیلی خیلی بهمون خوش گذشت....

خدارو شکر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)