فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

از پوشك گرفتن

1395/2/10 19:55
نویسنده : مائده
351 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخرا فاطمه يكتا رو از پوشك گرفتم و غول مرحله ي  آخر رو رد كردم

فكر ميكردم خيلي سخته ، ولي اينطور نبود خدارو شكر فاطمه يكتا همكاري كرد 

تو اين روزاي قشنگ بهاري سعي ميكنيم هر فرصت كوچيكي رو غنيمت بشمريم و بريم پا ك براي پياده روي، پارك جوانمردان وااقعا خوشگله و از قدم زدن توش لذت ميبريم

فاطمه يكتا هم واااقعا بزرگ شده، اونروز تو پارك خوش تنهايي رفت توي زمين بازي و شروع كرد به سريره بازي من و محمد امين هم از روي نيمكت تماشاش ميكرديم

با بچه هاي ديگه بازي ميكرد و...

اونروز عروسكش رو گرفته بغلش ميگه اين تازه بهدنيا اومده براش لباس چون چوني( منظورش چين چيني) دوختم ...

عاشق مامانمه...

ميگه من فروزان ... بعد  يه روسري سرش ميكنه و كيفش رو ميندازه رو دوشش و كفشاش رو ميپوشه و كالسكه اش رو ميگيره دستش و ميره دد.  

يا اونروز ميگفت فروزان..  من دوست دارم چرا نميايي بيشم كه صداش رو ضبط كردم و فرستادم برا مامانم

هفته ي پيش جشن روز پدر رو خونه ي خودمون گرفتم و مامانم اينا و مامان بزرگم اينا رو دعوت كردم كه البته تولد طاها هم بود و خدارو شكر همه چيز خوب برگزار شد و به همه خوش گذشت

فرداش هم از صبح رفتم مسجد دانشگاه و با دوستام اعمال ام داوود انجام داديم

 

خيلي خوش گذشت و جالبتر اينكه  فاطمه يكتا اعمال رو باهامون انجام داد، حتي وقتي من ميخواستم ازش عكس بگيرم ميگفت مامااان دارم قرآن ميخونم

ديشب با دوستان قديمي ي كه بچه هاي هيئت و حوزه ي شريف بودن يه مهموني دوره اي داشتيم كه خيلي خوش گذشت 

واااقعا بودن تو جمع انسان هاي پاك و سالم و ساده و مومن لذت بخش و قشنگه...

خيلي بامزه بود كه اكثر بچه ها مشغول بازي تو حوض وسط مسجد بودن

و البته فاطمه يكتا خانوم نرفت تو حوض چون ميگفت خيس ميشم....

تمام مدت هم پيش دوستاي من نشسته بود

 

پسندها (1)

نظرات (0)