هفته هاي شلوغ
هفته هاي شلوغ سفر دبيمون خيلي خوش گذشت...
هتلمون عالي بود، پرواز عالي بود، همه چيز سر وقت و مطابق با برنامه پيش رفت....
روز اول رفتيم دور و بر هتلمون رو گشتيم، خيابوناي شلوغ
ادماي رنگارنگ، يكي از جاذبه هاي سفر آدماي اونجا بودن
از هر نژادي و هر رنگي و هر قاره اي و هرلباسي....
مكه هم آدما با هم متفاوت بودن ولي نه اينقدر زياد..
يه عالمه مال گردي كرديم و جاهاي ديدني رو تا تونستيم رفتيم
خدارو شكر همه چيز خوب بود
جمعه از سفر برگشتيم و من شنبه وقت عمل داشتم
شنبه صبح خسته و كوفته از سفر رفتم اتق عمل
عمل راحت بود
ولي بعدش سخت بود يعني از تصور من خيييلي بدتر بود
چشمام شدييييدا ميسوخت،ميسوختاااااااااا
اين روند سه چهار روزي طول كشيد
تا بعد يك هفته تقريبا خوب شدم
والان هم خدارو شكر خيلي خوبم و بدون عينك همه جا رو ميبينم ،اين مساله براي من كه ده ساله دارم عينك ميزنم خيلي شيرينه....
فاطمه يكتا بزرگ شده
بزرگ و خانوم و اروم و باوقار....
ديشب بهم ميگفت مامان تبلتت رو بذار كنار بخواب
مامان از حموم اومدي زود بپوش سرماميخوري...
برا باباش انار دون ميكنه و خيلي كاراي ديگه كه از سنش بزرگتره.
شوهر جان براي دو هفته داره ميره ماموريت چين و تايوان از همين الان دلم گرفته.
